علسگرم گؤزهللردیر ازبریم
علسگرم گؤزهللردیر ازبریم*
جعفر پوررضوی

آشیق علسگر شاعر زیباییهاست. زیبایی چارچوب شعر او را شکل میدهد. او عاشق و نغمهپرداز زیباییهاست. علسگر دنیای اطراف خویش را زیباتر و خوبتر از انسانهای عادی همعصر خود میبیند. او گاه زیباییهای زادگاه خویش را به تصویر میکشد و گاه پا را فراتر گذاشته و زیباییهای محل و سرزمین خویش را تصویر کرده و حتی زمانی به رسم و طرح زیباییهای کاینات میپردازد. آشیق علسگر در محیطی تربیت یافته است که طبیعت لامتناهیترین منبع الهام هنرمندی بوده است. برای همین زیباییهای طبیعت بیشترین سهم را در اشعار او دارند. او تغییرات محیط را فصل به فصل از نظر خویش گذرانده و برای هر یک از آنها تابلویی زیبا از واژگانی دوست داشتنی میآفریند و لحظه به لحظه غرق در زیباییها میشود.
جانیمی قوربان ائیلهرم
بیر بئله ترلان گؤزهله
حال بیلن، شیرین گولن
دوستا، مهریبان گؤزهله
علسگر به زیبایی ظاهری اهمیت بسیاری میدهد و میداند تناسب در هر زمینهای یکی از پیشنیازهای زیباییست. او نشانههای زیبایی را خوب شناخته است و معتقد است هیچ دلبری نمیتواند بدون داشتن چنین نشانهها و مشخصاتی لقب «زیبا» را یدک بکشد.
صوراحی گردنلی، قددی معتدل
سنی خلق ائیلهییب جبار جلیل
لبلرین شیرهسی آب سلسبیل
لذذتی دونیادا بالا عوضدی
آشیق علسگر تنها به زیبایی ظاهری نمیاندیشد. برای او زیبایی در حد کمال معنی دارد و زیبایی را در وحدت کمال و جمال یافته است. این شناخت و معرفت در علسگر خصوصی و منحصر به فرد است. او در کنار ظاهر به باطن، معنویات و زیبایی درونی نیز میاندیشد. صداقت، متانت، نکتهسنج بودن، وطندوستی و مردانه زیستن از جمله ویژگیهایی است که علسگر آنها را از شروط زیبایی میداند. شاید نفوذ اخلاقیات در شعر هیچ یک از آشیقها به اندازهی شعر آشیق علسگر زیبا و شاعرانه نباشد. چرا که او از اخلاقیات برای توصیف زیبایی استفاده کرده است. از نظر علسگر نبود هر یک از این عناصر منجر به برهم خوردن تناسب زیبایی میشود و در نوع بدتر آن، داشتن صفات متضاد آنها چون دروغ، خیانت و جهالت نه تنها باعث از بین رفتن زیبایی شده بلکه زیبایی جای خود را به زشتی میدهد. استفاده از این عناصر شعر آشیق علسگر را در ردیف اشعار بدیعی قرار میدهد. ایهام، مجاز، استعاره و تشبیه نقش عمدهای در زیباتر کردن اشعار علسگر ایفا کردهاند. در ضمن اشعار او از دیگر صنایع بدیعی و آشیقی چون مقایسه و کنایه، دوداق دیمز خالی نیست. اما خصوصیت منحصر به فرد اشعار آشیق علسگر در وحدتی است که او در بین زیباییها رعایت کرده است. او هیچگاه زیباییهای طبیعت را بدون انسان وانسان را بدون زیباییهای ظاهری و معنوی تصور نمیکند و همهی اینها را با ابزار بدیعیّات هنرمندانه به تصویر میکشد.
گؤزهللر سئیرانگاهی سان
گؤروم سنی وار اول یایلاق
آچیلسین گؤل نرگیزین
تزه مرغزار اول یایلاق
در این بند آشیق ابتدا «یایلاق» را گردشگاه زیبارویان خطاب کرده و بین انسان و طبیعت وحدت میآفریند. ضمناً با تکرار «گاف» در شعر، نوعی بدیع لفظی آفریده و زیبایی کلامی و موسیقیایی شعر را نیز اعتلا میدهد. گل نرگس هم که نمودی از تازگی و بکارت است دلیل تازگی مرغزار و لطافت آن گشته و آشیق تناسب را در شعر خویش رعایت کرده که به اعتقاد خود یکی از ارکان زیبایی است.
پنجرهدن قفیل باخدیم
قارشیدان بیر سونا کئچدی
بیر اوخ آتدی، قاش اویناتدی
موژگانلاری قانا کئچدی
آلا گؤزلرینی گؤردوم
تزهلندی کؤهنه دردیم
یولوندا جان قوربان وئردیم
باخمادی قوربانا کئچدی
سرو بویلو ملک زادا
جامالیندان ایچدیم بادا
علسگری سالدی اودا
قویدو یانا یانا کئچدی
شعر «کئچدی» از زیباترین اشعار آشیق علسگر است که در آن استفاده از بدیع لفظی و معنوی بیداد میکند. او ابتدا در هر سه بند از عناصر زیبایی استفاده میکند، در بند اول ابرو و مژگان، در بند دوم چشمان شهلا و در بند سوم جمال و قد همچون سرو. اما قضیه به همین جا ختم نمیشود. ارتباط این سه بند چون ارتباط حلقههای یک زنجیر بسیار تنگاتنگ است. پنجره و نگاه کردن و راه در بندهای اول و دوم، مژگان و تیر و درد و قربانی و گذشتن، تضاد «تزهلندی» و کهنه در بند دوم و تناسب بین خون، باده و آتش در رنگ سرخ در بند سوم همه و همه بیانگر احاطهی آشیق به صنایع بدیع و علم سخن است.
اما مطلبی که هنرمندانه در بین ابیات پنهان شده است، زیبایی «جمالیندان ایچدیم بادا»ست که در بند آخر ایجاد شده و از مشخصات شعری آشیق علسگر بوده و منحصر به شخص اوست.
آشیق حتی لحظهی مرگ هم خواستار چیزی نیست جز زیبایی. گویی زیبایی، درمان درد بیدرمان اوست. او تنها در حضور زیبایی امید به صحت دارد و به امید زیبایی از یار درخواست دیدار دارد. «یار» آشیق مظهر زیباییست، اما آشیق یار را زیباتر میخواهد. در واقع او یار را آراسته به زیباییهای ظاهری بیشتر میپسندد و این نیز از خصوصیاتیست که تنها در شعر آشیق علسگر پیدا میشود.
دریادا چوخ اولار بالیق
مطلبینی وئرسین خالیق
چیت تومان، آطلاز آرخالیق
یار گئیسین یانیما گلسین
همانطور که اشاره شد، آشیق علسگر در توصیف زیبایی برای تناسب اهمیتی بسزا قایل است. از نظر او دلبر زیبا باید تمام شرایط زیبایی را داشته باشد:
گوموش کمر، اینجه بئللی
آغ بیلکلی، نازیک اللی
آی قاباقلی، سیاه تئللی
اورهییمی اوزهن گؤزهل
آشیق علسگر در اکثر اشعارش تاکید کرده است که هر زیبایی را تعریف نخواهد گفت. زیبایی در دیوان هیچ یک از شاعران آذربایجان به این حد برجسته و قابل اهمیت نیست. به واقع و در یک کلام آشیق علسگر قبل از هر چیزی نغمهسرای زیباییهاست. باید تصور کرد سوز صدای علسگر را و نوای حزین سازش را که به اشعاری این چنین آراسته میشود:
سحرـ سحر باغدا گزهن نازنین
دستینله غونچهنی اوز قادان آلیم
سوسندن ـ سونبولدن، لالاـ نرگیزدن
سیاه تئللرینه دوز قادان آلیم
ساللانیب ـ ساللانیب اؤزونو اؤیمه
ائله سوزگون باخیب، قلبیمه دهیمه
یارالی باغریما گؤزهل، داش دؤیمه
قویما سینهم اوسته کؤز قادان آلیم
گؤیرچینسن ائیوانیما قونارسان
عرض ائلهییم درد ـ دیلیم قانارسان
اهیری تئللی، یاشیل باشلی سوناسان
گل بیزیم گؤللرده اوز قادان آلیم
دوروب حسنون کیتابینا باخارام
شیرین جانیم آتشینه یاخارام
شوقه گلیب شیرین ـ شیرین اوخورام
چاتمیر تعریفینه سؤز قادان آلیم
آشیق علسگرین قدرینی بیلسن
آغلادیب گؤزونون یاشینی سیلسن
اگر قدم قویوب بیر بیزه گلسن
یئرین وار گؤز اوسته گل قادان آلیم
*منتشر شده در شمارهی 35 ماهنامه تدبیرفردا/ اسفند1390
:: موضوعات مرتبط:
مقاله
:: برچسبها:
آشیق علعسگر,
ادبیات آذربایجان,
قوپوز