;




سطر اول
گاه‌نگاری‌های مهدی ابراهیم‌پور در اینترنت


علسگرم گؤزه­­ل­لردیر ازبریم

 

علسگرم گؤزه­­ل­لردیر ازبریم*

جعفر پوررضوی

آشيق علسگر

آشیق علسگر شاعر زیبایی­هاست. زیبایی چارچوب شعر او را شکل می­دهد. او عاشق و نغمه­پرداز زیبایی­هاست. علسگر دنیای اطراف خویش را زیباتر و خوبتر از انسان­های عادی هم­عصر خود می­بیند. او گاه زیبایی­های زادگاه خویش را به تصویر می­کشد و گاه پا را فراتر گذاشته و زیبایی­های محل و سرزمین خویش را تصویر کرده و حتی زمانی به رسم و طرح زیبایی­های کاینات می­پردازد. آشیق علسگر در محیطی تربیت یافته است که طبیعت لامتناهی­ترین منبع الهام هنرمندی بوده است. برای همین زیبایی­های طبیعت بیشترین سهم را در اشعار او دارند. او تغییرات محیط را فصل به فصل از نظر خویش گذرانده و برای هر یک از آنها تابلویی زیبا از واژگانی دوست داشتنی می­آفریند و لحظه به لحظه غرق در زیبایی­ها می­شود.

جانیمی قوربان ائیله­رم

بیر بئله ترلان گؤزه­له

حال بیلن، شیرین گولن

دوستا، مهریبان گؤزه­له

علسگر به زیبایی ظاهری اهمیت بسیاری می­دهد و می­داند تناسب در هر زمینه­ای یکی از پیش­نیازهای زیبایی­ست. او نشانه­های زیبایی را خوب شناخته است و معتقد است هیچ دلبری نمی­تواند بدون داشتن چنین نشانه­ها و مشخصاتی لقب «زیبا» را یدک بکشد.

صوراحی گردن­لی، قددی معتدل

سنی خلق ائیله­ییب جبار جلیل

لب­لرین شیره­سی آب سلسبیل

لذذتی دونیادا بالا عوض­دی

آشیق علسگر تنها به زیبایی ظاهری نمی­اندیشد. برای او زیبایی در حد کمال معنی دارد و زیبایی را در وحدت کمال و جمال یافته است. این شناخت و معرفت در علسگر خصوصی و منحصر به فرد است. او در کنار ظاهر به باطن، معنویات و زیبایی درونی نیز می­اندیشد. صداقت، متانت، نکته­سنج بودن، وطن­دوستی و مردانه زیستن از جمله ویژگی­هایی است که علسگر آنها را از شروط زیبایی می­داند. شاید نفوذ اخلاقیات در شعر هیچ یک از آشیق­ها به اندازه­ی شعر آشیق علسگر زیبا و شاعرانه نباشد. چرا که او از اخلاقیات برای توصیف زیبایی استفاده کرده است. از نظر علسگر نبود هر یک از این عناصر منجر به برهم خوردن تناسب زیبایی می­شود و در نوع بدتر آن، داشتن صفات متضاد آنها چون دروغ، خیانت و جهالت نه تنها باعث از بین رفتن زیبایی شده بلکه زیبایی جای خود را به زشتی می­دهد. استفاده از این عناصر شعر آشیق علسگر را در ردیف اشعار بدیعی قرار می­دهد. ایهام، مجاز، استعاره و تشبیه نقش عمده­ای در زیباتر کردن اشعار علسگر ایفا کرده­اند. در ضمن اشعار او از دیگر صنایع بدیعی و آشیقی چون مقایسه و کنایه، دوداق دیمز خالی نیست. اما خصوصیت منحصر به فرد اشعار آشیق علسگر در وحدتی است که او در بین زیبایی­ها رعایت کرده است. او هیچگاه زیبایی­های طبیعت را بدون انسان وانسان را بدون زیبایی­های ظاهری و معنوی تصور نمی­کند و همه­ی اینها را با ابزار بدیعیّات هنرمندانه به تصویر می­کشد.

گؤزه­ل­لر سئیرانگاهی سان

گؤروم سنی وار اول یایلاق

آچیلسین گؤل نرگیزین

تزه مرغزار اول یایلاق

در این بند آشیق ابتدا «یایلاق» را گردشگاه زیبارویان خطاب کرده و بین انسان و طبیعت وحدت می­آفریند. ضمناً با تکرار «گاف» در شعر، نوعی بدیع لفظی آفریده و زیبایی کلامی و موسیقیایی شعر را نیز اعتلا می­دهد. گل نرگس هم که نمودی از تازگی و بکارت است دلیل تازگی مرغزار و لطافت آن گشته و آشیق تناسب را در شعر خویش رعایت کرده که به اعتقاد خود یکی از ارکان زیبایی است.

پنجره­دن قفیل باخدیم

قارشیدان بیر سونا کئچدی

بیر اوخ آتدی، قاش اویناتدی

موژگان­لاری قانا کئچدی

 

آلا گؤزلرینی گؤردوم

تزه­لندی کؤهنه دردیم

یولوندا جان قوربان وئردیم

باخمادی قوربانا کئچدی

 

سرو بویلو ملک زادا

جامالیندان ایچدیم بادا

علسگری سالدی اودا

قویدو یانا یانا کئچدی

شعر «کئچدی» از زیباترین اشعار آشیق علسگر است که در آن استفاده از بدیع لفظی و معنوی بیداد می­کند. او ابتدا در هر سه بند از عناصر زیبایی استفاده می­کند، در بند اول ابرو و مژگان، در بند دوم چشمان شهلا و در بند سوم جمال و قد همچون سرو. اما قضیه به همین جا ختم نمی­شود. ارتباط این سه بند چون ارتباط حلقه­های یک زنجیر بسیار تنگاتنگ است. پنجره و نگاه کردن و راه در بندهای اول و دوم، مژگان و تیر و درد و قربانی و گذشتن، تضاد «تزه­لندی» و کهنه در بند دوم و تناسب بین خون، باده و آتش در رنگ سرخ در بند سوم همه و همه بیانگر احاطه­ی آشیق به صنایع بدیع و علم سخن است.

اما مطلبی که هنرمندانه در بین ابیات پنهان شده است، زیبایی «جمالیندان ایچدیم بادا»ست که در بند آخر ایجاد شده و از مشخصات شعری آشیق علسگر بوده و منحصر به شخص اوست.

آشیق حتی لحظه­ی مرگ هم خواستار چیزی نیست جز زیبایی. گویی زیبایی، درمان درد بی­درمان اوست. او تنها در حضور زیبایی امید به صحت دارد و به امید زیبایی از یار درخواست دیدار دارد. «یار» آشیق مظهر زیبایی­ست، اما آشیق یار را زیباتر می­خواهد. در واقع او یار را آراسته به زیبایی­های ظاهری بیشتر می­پسندد و این نیز از خصوصیاتی­ست که تنها در شعر آشیق علسگر پیدا می­شود.

دریادا چوخ اولار بالیق

مطلبینی وئرسین خالیق

چیت تومان، آطلاز آرخالیق

یار گئیسین یانیما گلسین

همانطور که اشاره شد، آشیق علسگر در توصیف زیبایی برای تناسب اهمیتی بسزا قایل است. از نظر او دلبر زیبا باید تمام شرایط زیبایی را داشته باشد:

گوموش کمر، اینجه بئللی

آغ بیلک­لی، نازیک اللی

آی قاباق­لی، سیاه تئللی

اوره­ییمی اوزه­ن گؤزه­ل

آشیق علسگر در اکثر اشعارش تاکید کرده است که هر زیبایی را تعریف نخواهد گفت. زیبایی در دیوان هیچ یک از شاعران آذربایجان به این حد برجسته و قابل اهمیت نیست. به واقع و در یک کلام آشیق علسگر قبل از هر چیزی نغمه­سرای زیبایی­هاست. باید تصور کرد سوز صدای علسگر را و نوای حزین سازش را که به اشعاری این چنین آراسته می­شود:

سحرـ سحر باغدا گزه­ن نازنین

دستینله غونچه­نی اوز قادان آلیم

سوسن­دن ـ سونبول­دن، لالاـ نرگیزدن

سیاه تئللرینه دوز قادان آلیم

ساللانیب ـ ساللانیب اؤزونو اؤیمه

ائله سوزگون باخیب، قلبیمه ده­یمه

یارالی باغریما گؤزه­ل، داش دؤیمه

قویما سینه­م اوسته کؤز قادان آلیم

گؤیرچین­سن ائیوانیما قونارسان

عرض ائله­ییم درد ـ دیلیم قانارسان

اه­یری تئللی، یاشیل باشلی سوناسان

گل بیزیم گؤل­لرده اوز قادان آلیم

دوروب حسنون کیتابینا باخارام

شیرین جانیم آتشینه یاخارام

شوقه گلیب شیرین ـ شیرین اوخورام

چاتمیر تعریفینه سؤز قادان آلیم

آشیق علسگرین قدرینی بیلسن

آغلادیب گؤزونون یاشینی سیلسن

اگر قدم قویوب بیر بیزه گلسن

یئرین وار گؤز اوسته گل قادان آلیم

 

*منتشر شده در شماره­ی 35 ماهنامه تدبیرفردا/ اسفند1390
 


:: موضوعات مرتبط: مقاله
:: برچسب‌ها: آشیق علعسگر, ادبیات آذربایجان, قوپوز
نوشته شده توسط مهدی ابراهیم پور در یکشنبه هفتم اسفند ۱۳۹۰

.:: ::.





تبريزين نيسگيللي قيزي گلمه دي / در احوالات «مدينه گلگون» و اشعارش

 

تبريزين نيسگيللي قيزي گلمه دي*

در احوالات «مدينه گلگون» و اشعارش

جعفر پوررضوی

 

صنعت تاجيم، شعر آجيم، حقيقي وصله محتاجيم

سؤزو آتش، اؤزو عطش، کول اولدو آذريم گئتدي

»بالاش آذر اوغلو«

********

نه ياخشي کي سن واريدين يئر اوزونده

نه ياخشي کي اولدوزوموز قوشا ياندي

»مدينه خانيم«

********

نه ياخشي کي سنين نغمه ن منيم نغمه م

قوشا اوچدو، باغچا - باغچا، چمن - چمن

نه ياخشي کي سنين سينه ن منيم سينه م

گاه کده‌ره گاه سئوينجه اولدو مسکن

مدينه گلگون را بايد به آذربايجان تشبيه کرد. او نيز چون وطنش خود و دلش را دو نيم کرده و نيمي از آنِ اين و نيمي از آنِ ديگري ست.

چالينماميش توي لاريم وار او تايدا

ياشاماميش آي لاريم وار او تايدا

دئييلمه ميش بوي لاريم وار او تايدا

کاش ياريدا قالمايايدي بو يوللار

آذربايجان با تمام گوشه و کنار و اسطوره‌ها و تاريخش براي مدينه خانيم منبع الهامي‌ست لامتناهي.

بابام قورقودون سازي يام

منم »تومروسون« قيزي يام

زامان - زامان ياناسي يام

يورا بيلمز يوللار مني

او هيچگاه از وصف طبيعت زادگاهش سير نمي‌شود. طبيعت آذربايجان براي اين شاعر بي‌نهايت خيال‌انگيز و دوست داشتني است. کمتر شعري از او مي‌توان يافت که اثر و ردپايي از طبيعت آذربايجان در آن نباشد، چنانکه مي‌توان او را يک شاعره‌ي ناتوراليست ناميد.

بيرجه ايچيم ليک سو، بير اوووج توپراق

بير چينار کولگه سي بس ائده ر منه

بير لطيف بنؤوشه، بير ياشيل ياپراق

حزين بير نئي سسي بس ائده ر منه 



:: موضوعات مرتبط: مقاله
:: برچسب‌ها: مدینه گلگون, ادبیات آذربایجان, شعر ترکی
نوشته شده توسط مهدی ابراهیم پور در جمعه هفتم بهمن ۱۳۹۰

.:: ::.





يادنامه‌ي مرحوم استاد عباس بارز
نوشته شده توسط مهدی ابراهیم پور در یکشنبه هجدهم دی ۱۳۹۰

.:: ::.





به بهانه پنجاه و چهارمین سالمرگ استاد ابوالحسن صبا/«شهريار» و «صبا»
 

به بهانه پنجاه و چهارمین سالمرگ استاد ابوالحسن صبا

«شهريار» و «صبا» 

 

سطر اول: "استاد صبا با شهريار خيلي صميمي بود. شايد بتوان عشق اين دو را پيوند شعر و موسيقي تعريف كرد. آن دو در جواني دست برادري به هم داده بودند. حتي يك روز هم جدا نشدند . "
اين جملات كوتاه، بخشي از خاطرات مرحوم خانم منتخب اسفندياري همسر استاد صباست كه به اندازه كافي، گوياي علاقه دو چهره ممتاز شعر و موسيقي معاصر ایران است. البته آشنايي شهريار با موسيقي به دوران كودكي اش بازمي گردد و به گفته خودش اولين معلم او در شعر و موسيقي مادرش بوده است . شهريار با بسياري از هنرمندان عصر خود نظير اقبال آذر، احمد عبادي، ابوالحسن صبا، حسين تهراني و... دمخور بود. در اين ميان، صبا براي شهريار چيز ديگري بود. به طوري كه هر جا محفلي بود و صبا نبود، شهريار چنين زبان مي گشود:
شهریارا ! نه تويي بس همه با ياد صبا
هر كه دل داشت، در اين شهر صبايي دارد

منتخب اسفندياري همسر استاد صبا در خاطراتش از علاقه شهريار به صبا و خانواده اش چنین مي گويد: او عاشق فرزندانم بود و با تولد هر كدام از آنها، شهريار غزلي مي سرود. در مرگ صبا، غزلي با اين مطلع براي من نوشت: "اي منتخب تو بعد صبا جون چه مي كني؟ او آن قدر ما را دوست داشت. كه تا قبل از مرگ صبا با ما در يك كوچه زندگي مي كرد."

اگر چه شهريار به عنوان يك موسيقي دان مشهور نيست، ولي علاقه به موسيقي و مجالست با اهل آن، دانش موسيقايي اش را بالا برده بود . شهريار سه تار را به نيكي مي نواخت و چه استادي بهتر از صبا كه سرآمد سه تار نوازان روزگار بود. اما علاقه اين دو بزرگ شعر و موسيقي، به يكديگر نمي توانست به رابطه ساده استاد و شاگردي محدود شود. شايد بتوان گفت علاوه بر هنر، ويژگي هاي اخلاقي استاد صبا، نظر شهريار را اين چنين به خود جلب كرده بود كه پس از مرگ استاد مي سرايد:

 

ای صبا با توچه گفتند که خاموش شدی
چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی
تو که آتشکده عشق و محبت بودی
چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی
به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را
که خود از رقت آن بیخود و بی هوش شدی
تو به صد نغمه زبان بودی و دلها همه گوش
چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی
خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من
نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی
تا ابد خاطر ما خونی و رنگین از تست
تو هم آمیخته با خون سیاوش شدی
ناز می کرد به پیراهن نازک تن تو
نازنینا چه خبر شد که کفن پوش شدی
چنگی معبد گردون شوی ای رشگ ملک
که به ناهید فلک همسر و همدوش شدی
شمع شبهای سیه بودی و لبخند زنان
با نسیم دم اسحار هم آغوش شدی
شب مگر حور بهشتیت به بالین آمد
که تواش شیفته زلف و بناگوش شدی
باز در خواب شب دوش ترا می دیدم
وای بر من که توام خواب شب دوش شدی
ای مزاری که صبا خفته به زیر سنگت
به چه گنجینه اسرار که سرپوش شدی
ای سرشگ اینهمه لبریز شدن آن تو نیت
آتشی بود در این سینه که در جوش شدی
شهریارا به جگر نیش زند تشنگیم
که چرا دور از آن چشمه پرنوش شدی

 

مطالب مرتبط:

ويژه نامه‌ي روزنامه‌ي «شرق» براي پنجاه و چهارمين سالمرگ استاد ابوالحسن صبا: مرگ روي پوزيسيون هفتم ...

 



:: موضوعات مرتبط: شعر، مناسبت
:: برچسب‌ها: ابوالحسن خان صبا, شهریار, موسیقی, ادبیات آذربایجان
نوشته شده توسط مهدی ابراهیم پور در یکشنبه هجدهم دی ۱۳۹۰

.:: ::.





Powered By سطر اول Copyright © 2009 by mehdieb
This Template By سطر اول

منوی اصلی (Menu)
درباره (About)

مطالب خواندنی و مواد خام ادبی

همسایه های پیوندی (Links)

آرشیو زمانی (Archive)

آرشیو متنی (Previous)

موضوعات (Categories)

برچسب (Tag)
تبریز , زلزله آذربایجان , نمایشگاه کتاب , تدبیرفردا , تهران , تدبیر فردا , شعر , داستان , یادداشت سفر , دبیرستان طالقانی , جلال آل احمد , سفر , ادبیات , کتاب , تبريز , غلامحسین ساعدی , يادنامه , ادبیات آذربایجان , حسین منزوی , موسیقی , موسیقی آذربایجان , اصغر نوری , تاريخ آذربايجان , تدبيرفردا , داستان تبریز , مهدی ابراهیم پور , رمان , حافظ , قصه , شیراز , زلزله تبریز , مشروطه , شعر ترکی , زبان فارسي , آیریلیق , قاجاریه , قوپوز , هريس , ابراهیم یونسی , تقی زاده , ادبيات آذربايجان , روز خبرنگار , قطران تبریزی , فرهنگ و هنر تبریز , دبيرستان طالقاني , موسي هريسي نژاد , فريبا وفي , فرهنگ تبریز , فاطمه قنادی , نشست كتاب , همه افق , شعر معاصر , اورمو گؤلو , استان آذربایجان شرقی , عباس پژمان , ماهنامه , عرفاني , عزاداران بیل , چوب به دستهای ورزیل , گوهرمراد , جعفر مدرس صادقی , رمان ایرانی , سیمین دانشور , فیلم مستند , هزار و یک شب , توسعه شهری , حوزه هنری , فرهنگ و هنر , مدرک , حسن انوری , جبار باغچه بان , روباه و زاغ , نلسون ماندلا , محمود دولت آبادی , تراکتورسازی , روشنفكري , نگاران , درخت تبريزي پير , رضا براهني , صالح سجادي , ایرج میرزا , مدیرکل ارشاد , داستان نویسی , سووشون , گابریل گارسیا مارکز , ایرج بسطامی , حبیب , ساقي , تخیل , سخاوت عزتي , عباس بارز , امير قرباني عظمي , نهم دي 1290 , انديشه و منش سياسي , ثقه الاسلام تبريزي , ارسال اثر , سیدعلی صالحی , قره باغ , احمد شاملو ,

و چیزهای دیگر (Others)