;




سطر اول
گاه‌نگاری‌های مهدی ابراهیم‌پور در اینترنت


نگاهی به وضع موسیقی در دوره قاجار / آمنه یوسف‏زاده

 

نگاهی به وضع موسیقی در دوره قاجار

آمنه یوسف‏زاده

نمايي از فيلم دلشدگان مرحوم علي حاتمي

شرح سرگذشت موسیقی ایرانی در دوره قاجار به یقین در یک مقاله نمی‏گنجد. این دوره را باید چرخشگاهی در تاریخ موسیقی ایران شمرد.زیرا در این دوره‏ است که موسیقی مانند هنرهای دیگر پس از دو قرن رونهان کردن دوباره جلوه‏ می‏کند و در دربار شاهان قاجار مانند فتحعلی شاه و به ویژه در دربار ناصر الدین شاه جایگاهی برای خود می‏یابد.
امّا چون هنوز جامعه ایرانی در این دوره ارج و اعتباری برای موسیقی‏ نمی‏شناسد،کمتر کتاب و رساله‏ای در این زمینه نوشته می‏شود.تنها کتابی که‏ از این دوره در باب موسیقی سراغ داریم،کتاب بحور الالحان‏1(در علم موسیقی و نسبت آن با عروض)نوشته فرصت الدوله شیرازی(1271-1339 هـ ق/1842- 1925 م)است.در این کتاب،نویسنده چندان از وضع موسیقی و موسیقی دانان‏ روزگار خود سخن نگفته است بلکه با بهره جویی از کتاب‏های پیشینیان به شرح‏ رابطه شعر و موسیقی از نظر وزن پرداخته و به‏طور خلاصه اسامی دستگاه‏ها و گوشه‏های آواز ایرانی را معرفی کرده است.سپس با گزینش اشعاری از حدود 40 شاعر از شاعران گذشته به ویژه سعدی و حافظ و جامی و خیام گفته است‏ که هرکدام را در چه دستگاه و با چه آوازی باید خواند.
در نتیجه،برای پی بردن به وضع موسیقی و موسیقی دانان دورهء قاجار منابعی‏ که موضوع شان تنها موسیقی باشد و بس،در دست نداریم و برای چنین کاری‏ ناگزیریم از منابع تاریخی دیگر استفاده کنیم به ویژه از سفرنامه‏های اروپاییان و از خاطرات و یادداشت‏هایی که مؤلفان آن دوره درباره دیده‏ها و نظریات خود نوشته‏اند.در میان این‏گونه نوشته‏های بی‏گمان خاطراتی که نزدیکان دربار نوشته‏ اند از همه مهم‏تر است.زیرا آنان به اندرون نیز راه داشته‏اند و از نزدیک‏ شاهد چگونگی زندگی شاه و درباریان بوده‏اند.یکی از آنها تاریخ عضدی‏2 تألیف‏ شاهزاده عضد الدوله،چهل و نهمین پسر فتحعلی شاه است که دوره سه پادشاه‏ نخستین قاجار یعنی آغا محمّد خان و فتحعلی شاه و محمّد شاه را در بر می‏گیرد و در آن آگاهی‏هایی درباره وضع موسیقی در دربار و اندرونی آن‏ شاهان می‏توان یافت.دیگری خاطرات دوستعلی معیر الممالک‏3است که پسر عصمت الدوله،دختر ناصر الدین شاه بود و از نزدیک به اوضاع و احوال دربار آشنایی داشت.گذشته از این متن‏های تاریخی،در کتاب‏های تاریخ موسیقی نیز که‏ در قرن حاضر نوشته شده‏اند برخی اطلاعات سودمند دربارهء موسیقی دوران‏ قاجار آمده است.4
هنگامی که ضبط موسیقی ایرانی به صورت صفحهء گرامافون در سال 1906 میلادی آغاز شد،برخی از استادان موسیقی دورهء ناصر الدین شاه هنوز در قید حیات بودند مانند میرزا عبد اللّه و آقا حسینقلی(نوازندگان تار)و نایب اسد اللّه‏ اصفهانی(نوازنده نی)و باقر خان(کمانچه کش)و میرزا علی اکبر شاهی و حسن خان(نوازندگان سنتور).5 برخی از این ضبط ها را در سال 1373 خورشیدی در تهران به صورت نوار درآورده‏اند و منتشر کرده‏اند.6 شنیدن این‏ نوارها می‏تواند برای کارشناسان موسیقی در فهم موسیقی دوره قاجار سودمند باشد.
نکته آخر اینکه نوشته حاضر،چنان‏که از عنوان آن نیز پیداست،نگاهی است‏ به وضع موسیقی در دوره و در دربار قاجار،ما در آن تنها به طرح برخی جنبه‏های‏ این موسیقی و ترسیم خطوط کلی آن اکتفا کرده‏ایم.

موسیقی و دربار
در دربارهای پادشاهان ایرانی،از پیش از اسلام تا اوایل قرن بیستم،موسیقی همواره‏ جایگاهی ارجمند داشته است.شاهان و شاهزادگان ایرانی همیشه بهترین نوازندگان‏ و رامشگران را به خدمت می‏گرفتند و آنان را تحت حمایت خویش قرار می‏دادند.7
نظامی عروضی(قرن 12 میلادی)نویسنده چهار مقاله از چهار صنف اجتماعی‏ یاد می‏کند که پادشاهان حضور آنان را در دربار خود ضروری می‏دانستند و از خدمات آنان بهره‏مند می‏شدند و به کار آنان بسیار ارج می‏نهادند:نخست‏ دبیران بودند،دوّم شاعران و خیناگران،سوّم منجّمان و چهارم طبیبان.8 شهرستانی هنگام سخن گفتن از باورهای مزدکیان از چهار شخص برجسته‏ یاد می‏کند که خدمتگزار شاهنشاه بودند:موبد موبدان،هیربد هیربدان،اسپهبد و رامشگر.

جایگاه رامشگران در دربار قاجار
پادشاهان قاجار نیز در ادامه راه و رسم پیشینیان خود موسیقی را به صورت‏ عنصری از زندگانی دربار درآورده بودند و این هنر در دربار آنان ارج و اعتبار خاصی داشت.موسیقی نه تنها در جشن‏ها و میهمانی‏های رسمی نواخته می‏شد بلکه در زندگانی روزمرّه آنان نیز همواره حضور داشت،چنان‏که حتی هنگام‏ خوابیدن و غذا خوردن و سوار کاری نیز از شنیدن آن نمی‏آسودند.برای مثال‏ آغا محمد خان را عادت این بوده که هنگام خوابیدن نقّالی از برای او شاهنامه‏ بخواند.10او خود هرگاه سرخوش و سرحال بود دو تار می‏نواخت.11

ادامه مطلب ...


********

منبع: انسان شناسی و فرهنگ



:: موضوعات مرتبط: مقاله
:: برچسب‌ها: موسیقی, قاجاریه
نوشته شده توسط مهدی ابراهیم پور در چهارشنبه چهارم مرداد ۱۳۹۱

.:: ::.





به ياد «ثمين باغچه‌بان»
 

 به ياد «ثمين باغچه‌بان»

"ثمين باغچه‌بان" آهنگساز پيشرو ايراني که هميشه آرزو داشت هر روز، "نوروز: و هر چهارشنبه، "چهارشنبه‌سوري" باشد، درست در روز "چهارشنبه‌سوري" 1386 در غربت جانکاه خود در "استانبول" درگذشت و در نخستين روز "نوروز" به خاک سپرده شد.

ما در پائيز همان سال به ديدار او رفته بوديم تا گپ و گفت‌وگويي با او داشته باشيم. آن چه مي‌خوانيد حاصل اين گفت‌و‌گو و يکي دو گفت‌و‌گوي پيش از آن است.

«ثمين باغچه‌بان» در سال 1304 خورشيدي در "تبريز" زاده شد. پدرش "جبار باغچه‌بان"، در خانه خود کودکستاني به نام "باغچه‌ي اطفال" بنياد کرده بود که در آن از بام تا شام سرود خوانده مي‌شد. "ثمين" در همين باغچه و در ميانه‌ي شعر و سرود چشم به جهان گشود و در کنار کودکان ديگر از روش‌هاي پرورشي پدر بهره مي‌برد.

ثمين هنوز خردسال بود که همراه خانواده و به سبب ماموريت پدر رهسپار "شيراز" شد و در آن جا نيز همه لحظات زندگي‌اش در کودکستان خانگي پدر گذشت. در سال 1311 خانواده‌ي "باغچه‌بان" باز ناگزير از تغيير محل اقامت شد. اين بار نوبت "تهران" بود که پدر در آن نخستين مدرسه آموزش کر و لال‌ها را به وجود آورد. زندگي پدر سرشار از فقرو فاقه بود. ميان مشغله‌هاي گونه‌گون از شاگرد قنادي گرفته تا آموزگاري، آموزش و پرورش کودکان، به ويژه کودکان کر و لال، بيش‌ترين توان و زمان او را مصروف خود مي‌داشت.

ثمين به گفته‌ي خودش موش آزمايشگاه پدر شده بود. پدر گوش‌هايش را با موم پر مي‌کرد و او را وا مي‌داشت بدون استفاده از حس شنوائي حرف‌هاي او را دريابد. آزمايش‌هاي پدر به نتيجه رسيد و براي نخستين بار در ايران سمعکي را به نام "تلفن گنگ" اختراع کرد و آن را به نام خود به ثبت رسانيد.

ثمين بدين گونه در فضاي آموزش و پرورش کلاس پدر از "ارتباط طبيعي صوت و کلام" آگاهي پيدا کرد و دريافت که هر واژه بار صوتي و احساس موزيکال خود را دارد و اين دو را مي‌توان جاي يکديگر نشانيد. آزمايش‌هاي پدر از يک سو و آشنايي مادر با موسيقي و تارنوازي از سوي ديگر تاثيري ترکيبي در ثمين بر جاي نهاد که راه آينده‌ي او را روشن ساخت. ثمين در "باغچه‌ي اطفال" خواننده‌ي سرودهايي بود که از پيوند شعر پدر و آهنگ مادر پديد مي‌آمد.

شانس بزرگ

ثمين در سال 1317 در هنرستان "عالي موسيقي" نام نوشت. البته کارها آن گونه که دلش مي‌خواست، پيش نرفت. آرزو داشت پيانونواز شود ولي شرط محال نخستين آن بود که پيانويي در خانه داشته باشد.

اين با زندگي فقيرانه‌ي خانواده‌ي باغچه‌بان سازگار نبود. ناگزير ولي باز هم با شور و شوق ويولن را انتخاب کرد، با اين فکر که از ويولني که مادرش در خانه داشت استفاده کند. ولي شرط غير عملي ديگر آن بود که جنس ويولن بايد ممتاز باشد. ويولن مادر چنين نبود.

ثمين به ناگزير و برخلاف ميل درون به سازهاي بادي روي آورد که آن‌ها را مي‌شد از هنرستان به وام گرفت. در قرعه فال ثمين نام دو ساز "کر" و "ابوا" آمده بود. بي‌رغبتي به سازهاي بادي تحميلي در نهايت به سود ثمين تمام شد. زيرا او را به سوي آهنگسازي سوق داد و در کلاس آرموني نو بنياد "پرويز محمود" که تازه از "بروکسل" بازگشته بود، نام نوشت. سازهاي بادي نيز به کناري نهاده شد. زيرا به سبب درگيري جنگ دوم جهاني، هنرآموزان خارجي اين سازها به کشورهاي خود بازگشتند و بيش‌تر کلاس‌هاي هنرستان تعطيل شد.ثمين به همراه پدر(جبار باغچه بان) مادر و خواهرش ثمينه

ثمين در جمع يکي دو سالي توانست در هنرستان درس بخواند و بتواند به قول خودش "گام دو ماژور" را با ابوا بنوازد و مباني اوليه‌ي آرموني را هم بياموزد. ولي در هنگامه‌ي دلسردي‌ها شانس ديگري به او روي آورد.

او توانست با استفاده از يک بورس تحصيلي به "ترکيه" برود و در "کنسرواتوار آنکارا" در رشته‌ي آهنگسازي تحصيل کند.

ثمين باغچه‌بان در همان آنکارا با "اولين" دختري از همدوره‌هاي خود ازدواج کرد و در سال 1329 با ذهن و انديشه‌اي پرورده به ايران بازگشت. "اولين" هميشه يار و مددکار ثمين بود.

او که در رشته‌ي پيانو و آواز درس خوانده بود، پس از بازگشت به ايران کوشيد بيش‌ترين توان خود را براي تفسير آفريده‌هاي همسر خود به کار گيرد. ثمين خود هميشه مي‌گفت اگر نامي در ميان آهنگسازان ايران يافته به همت "اولين" بوده است.

"اولين" علاوه بر اين، سه گروه آواز جمعي بنياد کرد. گروه "کر هنرستان عالي موسيقي"، گروه "کر تهران" و گروه "کر فرح پهلوي". او جدا از سرپرستي گروه‌هاي آواز جمعي به عضويت سازمان "اپراي تهران" در آمد و با صداي گرم خود در تالار "رودکي" در نقش‌هاي مختلف اپرائي ظاهر شد.

و اما ثمين پس از بازگشت به ايران در همان هنرستاني که فراگيري موسيقي را آغاز کرده بود، به آموزش موسيقي پرداخت. او هفده سال تمام استاد هارموني در هنرستان بود.

آفريده‌ها

با گشايش تالار "رودکي" در سال 1348 ثمين باغچه‌بان نيز چون تني چند از آهنگسازان ديگر به استخدام اين سازمان در آمد.اولين ، همسر وفادار ثمين

"زال و رودابه" نام نخستين اثر صحنه‌اي اوست که با الهام از "شاهنامه‌ي فردوسي"، براي اجرا در شب گشايش تالار آفريده شده است. بنياد گروه‌هاي آواز جمعي از سوي همسر نيز، او را برانگيخت که با کار روي ترانه‌هاي بومي ايران، قطعاتي براي آواز و گروه بيافريند.

در ميان قطعات بازمانده از ثمين در وهله‌ي نخست مي‌توان از "بومي‌وار" او ياد کرد. که خودش به آن دلبستگي بسيار داشت و مي‌گفت بيست سال منتظر مانده تا دري به تخته‌اي بخورد و آن را با ارکستر "سنفونيک تهران" اجرا کند.

"درخت سرو" يکي ديگر از کارهاي او در زمينه‌ي موسيقي بومي است، که براي ارکستر بزرگ، گروه کر آواز جمعي و تکخوان، نوشته شده و بر محور اين دو بيتي معروف مي‌گردد.

درخت سرو بودم، کنج بيشه

تراشيدن مرا با ضرب تيشه

تراشيدن مرا قليون بسازن

که آتيش بر سرم باشه هميشه

فضا سازي‌هاي درخشان ثمين از وهم بيشه، انتظار و سوزش آتش، درخت سرو را به يکي از زيباترين قطعات موسيقي پيشرو تبديل کرده است.

"شليل" و "ويرانه" نيز از قطعات بومي تنظيم شده از سوي ثمين است که ارزش‌هاي ويژه‌ي خود را دارد.

"پرستندگان و سپاهيان" براي گروه آواز جمعي و ارکستر، "که داند که.." و "من عاشقي‌ام" براي آواز جمعي، تکخوان ارکستر، "متل" براي آواز جمعي، پيانو و سازهاي ضربي و "شعله سه رنگ" از ديگر آثار به ياد ماندني او به شمار مي‌آيد.

ثمين قطعات برانگيزاننده‌اي نيز براي کودکان ساخته که تعدادي از آن‌ها را موسسه ماهور، زير عنوان "رنگين کمون" به بازار فرستاده است. ثمين، رنگين کمون را به پدرش اهدا کرده که "اولين شعرها و سروده‌ها را به او ياد داده و برايش دفترچه‌ي نقاشي و مدادهاي رنگي خريده... و دستش را گرفته تا بتواند تصوير اولين آهو، کشتي، کلاغ، خورشيد و آدم‌ها را بکشد..."رنگين کمون ، مشهورترين اثر ثمين باغچه بان

اجراي قطعات رنگين کمون را شماري از اعضاي "ارکستر سنفونيک راديو وين"، به رهبري "توماس کريستيان داويد" بر عهده داشته‌اند و متن‌ها را "بهجت قصري" (سوپرانو) و "اولين باغچه‌بان" (متسو سوپرانو) خوانده‌اند.

زندگي‌نامه ثمين باغچه‌بان کامل نخواهد بود اگر از کوشش‌هاي او در زمينه‌ي ادبيات سخن به ميان نياوريم. او از نادر موسيقيدانان ايراني بود که دستي توانا در نوشتن داشت و گزارش و نقد و قصه مي‌نوشت.

در سفر ترکيه، به "ناظم حکمت" شاعر چپ‌گراي ترک علاقمند شد و در بازگشت به ايران، برخي از آثار او را به فارسي برگرداند. بعدها به ترتيب سراغ "عزيز نسين" و "ياشار کمال" رفت و کارهائي از آن دو را نيز به فارسي درآورد.

ثمين خود مي‌گفت که نخستين معرف شاعران و نويسندگان برجسته‌ي ترک به جامعه‌ي فرهنگي ايران بوده است. در جمع دوازده جلد کتاب از ثمين به يادگار مانده که غالب آن‌ها به چاپ‌هاي بعدي رسيده است. دو سه متن ديگر نيز در دوره‌ي مهاجرت به ترکيه (از سال 1984 به بعد) فراهم آورده بود و در جست‌وجوي ناشري امين بود که آن‌ها را به دستش بسپارد و چنين نشد.

منبع: نگاهک

 



:: موضوعات مرتبط: گفت و گو
:: برچسب‌ها: ثمین باغچه بان, جبار باغچه بان, موسیقی, تبریز
نوشته شده توسط مهدی ابراهیم پور در شنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۱

.:: ::.





به بهانه پنجاه و چهارمین سالمرگ استاد ابوالحسن صبا/«شهريار» و «صبا»
 

به بهانه پنجاه و چهارمین سالمرگ استاد ابوالحسن صبا

«شهريار» و «صبا» 

 

سطر اول: "استاد صبا با شهريار خيلي صميمي بود. شايد بتوان عشق اين دو را پيوند شعر و موسيقي تعريف كرد. آن دو در جواني دست برادري به هم داده بودند. حتي يك روز هم جدا نشدند . "
اين جملات كوتاه، بخشي از خاطرات مرحوم خانم منتخب اسفندياري همسر استاد صباست كه به اندازه كافي، گوياي علاقه دو چهره ممتاز شعر و موسيقي معاصر ایران است. البته آشنايي شهريار با موسيقي به دوران كودكي اش بازمي گردد و به گفته خودش اولين معلم او در شعر و موسيقي مادرش بوده است . شهريار با بسياري از هنرمندان عصر خود نظير اقبال آذر، احمد عبادي، ابوالحسن صبا، حسين تهراني و... دمخور بود. در اين ميان، صبا براي شهريار چيز ديگري بود. به طوري كه هر جا محفلي بود و صبا نبود، شهريار چنين زبان مي گشود:
شهریارا ! نه تويي بس همه با ياد صبا
هر كه دل داشت، در اين شهر صبايي دارد

منتخب اسفندياري همسر استاد صبا در خاطراتش از علاقه شهريار به صبا و خانواده اش چنین مي گويد: او عاشق فرزندانم بود و با تولد هر كدام از آنها، شهريار غزلي مي سرود. در مرگ صبا، غزلي با اين مطلع براي من نوشت: "اي منتخب تو بعد صبا جون چه مي كني؟ او آن قدر ما را دوست داشت. كه تا قبل از مرگ صبا با ما در يك كوچه زندگي مي كرد."

اگر چه شهريار به عنوان يك موسيقي دان مشهور نيست، ولي علاقه به موسيقي و مجالست با اهل آن، دانش موسيقايي اش را بالا برده بود . شهريار سه تار را به نيكي مي نواخت و چه استادي بهتر از صبا كه سرآمد سه تار نوازان روزگار بود. اما علاقه اين دو بزرگ شعر و موسيقي، به يكديگر نمي توانست به رابطه ساده استاد و شاگردي محدود شود. شايد بتوان گفت علاوه بر هنر، ويژگي هاي اخلاقي استاد صبا، نظر شهريار را اين چنين به خود جلب كرده بود كه پس از مرگ استاد مي سرايد:

 

ای صبا با توچه گفتند که خاموش شدی
چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی
تو که آتشکده عشق و محبت بودی
چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی
به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را
که خود از رقت آن بیخود و بی هوش شدی
تو به صد نغمه زبان بودی و دلها همه گوش
چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی
خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من
نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی
تا ابد خاطر ما خونی و رنگین از تست
تو هم آمیخته با خون سیاوش شدی
ناز می کرد به پیراهن نازک تن تو
نازنینا چه خبر شد که کفن پوش شدی
چنگی معبد گردون شوی ای رشگ ملک
که به ناهید فلک همسر و همدوش شدی
شمع شبهای سیه بودی و لبخند زنان
با نسیم دم اسحار هم آغوش شدی
شب مگر حور بهشتیت به بالین آمد
که تواش شیفته زلف و بناگوش شدی
باز در خواب شب دوش ترا می دیدم
وای بر من که توام خواب شب دوش شدی
ای مزاری که صبا خفته به زیر سنگت
به چه گنجینه اسرار که سرپوش شدی
ای سرشگ اینهمه لبریز شدن آن تو نیت
آتشی بود در این سینه که در جوش شدی
شهریارا به جگر نیش زند تشنگیم
که چرا دور از آن چشمه پرنوش شدی

 

مطالب مرتبط:

ويژه نامه‌ي روزنامه‌ي «شرق» براي پنجاه و چهارمين سالمرگ استاد ابوالحسن صبا: مرگ روي پوزيسيون هفتم ...

 



:: موضوعات مرتبط: شعر، مناسبت
:: برچسب‌ها: ابوالحسن خان صبا, شهریار, موسیقی, ادبیات آذربایجان
نوشته شده توسط مهدی ابراهیم پور در یکشنبه هجدهم دی ۱۳۹۰

.:: ::.





Powered By سطر اول Copyright © 2009 by mehdieb
This Template By سطر اول

منوی اصلی (Menu)
درباره (About)

مطالب خواندنی و مواد خام ادبی

همسایه های پیوندی (Links)

آرشیو زمانی (Archive)

آرشیو متنی (Previous)

موضوعات (Categories)

برچسب (Tag)
تبریز , زلزله آذربایجان , نمایشگاه کتاب , تدبیرفردا , تهران , تدبیر فردا , شعر , داستان , یادداشت سفر , دبیرستان طالقانی , جلال آل احمد , سفر , ادبیات , کتاب , تبريز , غلامحسین ساعدی , يادنامه , ادبیات آذربایجان , حسین منزوی , موسیقی , موسیقی آذربایجان , اصغر نوری , تاريخ آذربايجان , تدبيرفردا , داستان تبریز , مهدی ابراهیم پور , رمان , حافظ , قصه , شیراز , زلزله تبریز , مشروطه , شعر ترکی , زبان فارسي , آیریلیق , قاجاریه , قوپوز , هريس , ابراهیم یونسی , تقی زاده , ادبيات آذربايجان , روز خبرنگار , قطران تبریزی , فرهنگ و هنر تبریز , دبيرستان طالقاني , موسي هريسي نژاد , فريبا وفي , فرهنگ تبریز , فاطمه قنادی , نشست كتاب , همه افق , شعر معاصر , اورمو گؤلو , استان آذربایجان شرقی , عباس پژمان , ماهنامه , عرفاني , عزاداران بیل , چوب به دستهای ورزیل , گوهرمراد , جعفر مدرس صادقی , رمان ایرانی , سیمین دانشور , فیلم مستند , هزار و یک شب , توسعه شهری , حوزه هنری , فرهنگ و هنر , مدرک , حسن انوری , جبار باغچه بان , روباه و زاغ , نلسون ماندلا , محمود دولت آبادی , تراکتورسازی , روشنفكري , نگاران , درخت تبريزي پير , رضا براهني , صالح سجادي , ایرج میرزا , مدیرکل ارشاد , داستان نویسی , سووشون , گابریل گارسیا مارکز , ایرج بسطامی , حبیب , ساقي , تخیل , سخاوت عزتي , عباس بارز , امير قرباني عظمي , نهم دي 1290 , انديشه و منش سياسي , ثقه الاسلام تبريزي , ارسال اثر , سیدعلی صالحی , قره باغ , احمد شاملو ,

و چیزهای دیگر (Others)