قصه چیست؟ (1)
سطر اول: هر کسی که عزم را به داستاننویسی جزم کرده باشد، لاجرم از هر سمتی که بیاید، با این سوال؛ «قصه چیست؟» مواجه خواهد شد و لاجرم بایستی پاسخی نیز برای آن داشته باشد. پاسخی که لااقل خودش را قانع کند.
از آن جا که برخی معتقدند داستاننویس بایستی «قصهگو» باشد و ابزار داستاننویسی «قصه» است و «شهرزاد» مادر همهی داستاننویسان دنیاست، پس رموز داستاننویسی را بایستی در قصهگویی جست.
برخی نیز بر این اعتقادند که وجود قصه در «داستان مدرن»، شئی اضافی است و داستان مدرن در گذر از قصهگویی از داستان کلاسیک متمایز میشود. انگاره این طیف از نویسندگان بر این اصل استوار است که قصه، داستان را در قطعیت از پیش تعیین شدهای محصور می کند در حالی که روح هنر مدرن و داستان مدرن شکستن قطعیتهای برساخته و پیش ساخته است. «آوانگارد»، عرصه ی تراز کردن نسبیت مدرن در مقابل قطعیت کلاسیک است.
در ادامهی بحث «قصه چیست؟» به آوردگاه این سخنان که نظرگاههای مدرن و پست مدرن را نمایندگی میکنند نیز خواهیم رسید ولی در اول کار، به تحلیل، تنقید و بررسی نظرگاهی که قصه را اساس داستانپردازی میداند، خواهم پرداخت.
«قصه» به تعریف ساده و دم دستی «روایت ماجراست. ماجرایی شکل میگیرد و روایت میشود و این روایت میشود قصه.»
با این تعریف ساده فهمیدیم که «ماجرا» ابتداییترین نیاز قصهپردازیست. ماجرا نیز به همان زبان سادهای که قصه را تعریف کردیم: «سلسلهی اتفاقها و حوادثی است که با نخ شخصی (اشخاصی) واحد و یا موقعیتی (زمانی و یا مکانی) واحد با هم ارتباط و پیوستگی داشته باشند.»
پس در روایت ماجرا نمیتوان از این شاخه به آن شاخه پرید. بایستی خطسیری برای روایت ماجرا داشت. این خطسیر حرکتیست که قصه را به جلو میبرد و ما را با آن همراه میکند.
برای مثال وقتی به قصه «روباه و کلاغ» دروس ابتدایی خود مراجعه کنیم، میتوانیم خط سیر قصه را بیابیم. ماجرا از آن جا شروع میشود که کلاغی از قضای روزگار صاحب پنیری میشود. ماجرای روباه و چربزبانیها و حیلهگریهایش با خنگی و سادهلوحی کلاغ، رشتهای ممتد است تا ما را به انتهای ماجرا که: «طعمه افتاد چون دهان بگشود / روبهک جست و طعمه را بربود.» میرساند. برای تمرین و شناخت بهتر خطسیر در قصه می توانید به قصههای کودکی خود مراجعه کنید. هم تجدید خاطرهایست و هم این قصهها به لحاظ حفظ کلیت سیر ماجرا، نمونههای دقیقی هستند.
حالا که تعریفی ساده از «قصه» و «ماجرا» در دست داریم سوالی پیش می آید که «مگر هر روایتی از هر ماجرایی قصه است؟»
قصه، حکایتیست هنری از ماجرایی خیالی که در بطن خود اشاراتی ضمنی به درون انسانها یا زشتیها و پلشتیها و یا بزرگیها و مناعتهای خصایل انسانی. قصه روایت صرف یک ماجرا نیست. قصه ماهیتی گزارشگرانه و یا خاطرهگویانه ندارد. قصه مولود «تخیل» است و از باب خیالانگیزی است که به شعر تنه میزند نه به نثر ساده.
پس تخیل از لوازم قصهگویی و قصهسرایی است و برای شناخت قصه لازم میآید نگاهی به تخیل و جایگاه آن در قصهگویی و داستانپردازی و در نهایت روایت داستانی داشته باشیم.
بحت «قصه چیست؟ (2)» را به تحلیل و شناخت مختصری از تخیل اختصاص خواهم داد.
:: موضوعات مرتبط:
يادداشت
:: برچسبها:
قصه,
داستان نویسی