براي نيمكت دبيرستانم! / به بهانهي تخريب دبيرستان طالقاني تبريز
براي نيمكت دبيرستانم!
به بهانهي تخريب دبيرستان طالقاني تبريز

سطر اول: دورهي پيشدانشگاهي بوديم. (سالتحصيلي:88 -87) اوج اصلاحات و ما جوانكهايي تازه سر از تخم درآورده. «خاتمي» سوداي نهادينه كردن دموكراسي و احترام به آرا را در سر ميپروراند و ميخواست «سرنا را از سر گشادش بزند». – كاري كه معمولاً در اين مملكت رسم است و عرف و در نهايت وقتي شكست خورد ميگويند حداقل نيتش خير بوده. و نيت «خاتمي» خير بود بلاشك! – «دبيرستان طالقاني» از ميان دبيرستانهاي پسرانه «تبريز» پايلوتِ برگزاري اولين انتخابات «شوراي دانشآموزي» شده بود. ما هم دانشآموزِ «انساني» بوديم و همه ميدانند كه دانشآموزِ «انساني» بودن يعني نخود هر آشي هستي. «بسيج دانشآموزي» دست دانشآموزان «انساني»، «انجمن اسلامي دانشآموزان» دست دانشآموزان «انساني»، بوفهي دبيرستان دست دانشآموزان «انساني»، دعوا و دستك دبيرستان زير سر دانشآموزان «انساني»، شورشها و دررفتنهاي دبيرستان كار دست دانشآموزان «انساني». حالا نوبت به «شوراي دانشآموزي» رسيده بود. آن هم اولين دوره و به صورت آزمايشي در كل تبريز، در «دبيرستان طالقاني». تب سياست و دموكراسي فراگير شده بود. آن سال فقط رشتههاي «انساني» و «رياضي» توي «دبيرستان طالقاني» بودند و رشتهي «تجربي» تبعيد شده بود به «دبيرستان مطهري» كه پشت دبيرستان ما بود و بالطبع محروم از اين تمرين بزرگ دموكراسي.
«رياضي»ها شور و حرارت بسياري داشتند. نامنويسيها شد و ردصلاحيتها و بعد هم اعلام احراز صلاحيت عدهاي و بازار گرم تبليغات انتخاباتي. يك هفته بكوب و بزن و بخند. «آي كئف ها، آي كئف!» هر كسي پوستري ميساخت و تبليغي. حرفهاي دهانپركني كه بيا و ببين. مثلاً يادم است يك بندهي خدايي نوشته بود: «درود بر انديودوئاليسم» يا يك چيزي توي اين مايهها. مطمئن نيستم درست نوشته باشم و هنوز هم كه هنوز است معنايش را نميدانم و نميدانم چطور از پوستر يك بچه دبيرستاني سر درآورده بود. درست عين «زبلخان» كه «كافيست دستش را دراز كند و شيري را شكار كند.» ولي نه خودش و نه كارگردان ندانند اين شير آن جا چه كار ميكند. تنها چيزي كه يادم است اين كه بعد از سرسام گرفتنهاي بيانتها، انتخابات برگزار شد و تب سياست بر «انسانيت» چربيد و «رياضي»ها برندهي انتخابات شدند. اين نتيجه به مذاق مدير و معاون هم بيشتر خوش آمد چون بچهاي كه رشتهاش «رياضي» باشد خيلي سر براه و تو دلبرو و همچين قوقوريمقوري ميشود و شلتاقبازيهاي دانشآموزان «انساني» را ندارد. گو اين كه آن سال فقط سه كلاس «انساني» داشتيم و ده، دوازدهتا «رياضي».
بگذريم. نميدانم اين خاطره چه ربطي به نيمكتهاي «دبيرستان طالقاني» داشت و چه ربطي هم به ماجراي تخريبش. قرار است فيتيلهي اين ساختمان را بكشند پايين. صاحبش هستند و اختيارش را دارند. ... آهان ربط نيمكت و تخريب يادم آمد. توي يك فيلم مستند ديدم كه وقتي ميخواستند استاديومي قديمي را تخريب كنند، مسئولان شهر براي تامين هزينهي ساخت استاديوم جديد، همه چيز استاديوم در حال تخريب را فروختند. از جمله نيمكتها و حتا شير روشوييها را. پيشنهاد ميكنم نيمكتهاي اين دبيرستان و حتا آن درهاي چوبي قديمي و آن پنجرههاي چوبي كه نصفه باز ميشد و با چيزي شبيه به قلاب نگه داشته ميشد را حراج كنند. من به عنوان يكي از دانشآموزان سابق و تنبل «دبيرستان طالقاني» حاضرم يكي از آن نيمكتها را بخرم. هم ما يك يادگاري از آن دبيرستان براي فرزندانمان نگه ميداريم، هم پول ساختمان جديد جورميشود.
مطالب مرتبط:
۱. بنای تاریخی دبیرستان طالقانی تبریز را حفظ کنیم (نامه سرگشاده جمعی از فرهیختگان تبریز به مدیر کل آموزش و پرورش آذربایجان شرقی)
2. ورود فرماندار تبریز بر صیانت از بنای تاریخی دبیرستان طالقانی
3. مدرسهای که در تاریخ رفوزه شد / فرهاد باغشمال
4. مدرسه ای با هزاران قصه گوی خموش/ محمود رضا منشی /معاون اسبق دبیرستان نمونه دولتی آیت الله طالقانی
5. مدیرکل آموزش و پرورش آذربایجان شرقی: بنای دبیرستان طالقانی بی تردید امسال تخریب می شود! (بی توجهی آموزش و پرورش آذربایجان شرقی به خواست افکار عمومی)
:: موضوعات مرتبط:
يادداشت
:: برچسبها:
دبیرستان طالقانی,
تبریز