رويينتني انسان معاصر / نگاهي به رمان «دفتر بزرگ»، نوشتهي «آگوتا كريستوف»، ترجمهي «اصغر نوري»
رويينتنيِ انسان معاصر
نگاهي به رمان «دفتر بزرگ»، نوشتهي «آگوتا كريستوف»، ترجمهي «اصغر نوري»

«اگر کسی راه به چشمهي زندگانی برد و غسل برآورد، از زخم تير بلا امن گردد.»
(رسالهي عقل سرخ؛ مجموعه آثار فارسی شيخ اشراق، تصحيح هنری کربين و حسين نصر، انسيتو ايران و فرانسه .1348/1970، ص238)
سطر اول: در ادبيات به كررات با آثار متفاوتي مواجه بودهايم كه برانگيختگي ذات انسان را در عرصههاي مختلف مورد كنكاش زيباييشناختي قرار دادهاند. آثاري كه تمايل داشتهاند روند انگيزشي انسان را در عرصههاي مختلف براي تبديل شدن به قهرمان يا ضدقهرمان براي خواننده مجسم نمايند. اين اتفاق از دوران كلاسيك و اسطورهاي تاكنون هماره افتاده و سنگيني سايهاش همچنان بر سر ادبيات برقرار است. شايد به حق باشد كه بگوييم بخشي از دستآورد عظيم ادبيات جهان مرهون همين كنكاش در شناساندن ماهيت انسانهاييست كه دچار تحول و گاهي مسخ ميشوند.

ولي آن چه شايد باعث شده است بنشينم و در مورد رمان «دفتر بزرگ» نوشتهي «اگوتا كريستوف» كه اصغر نوري ترجمه كرده، بنويسم فرايندي است كه باعث شده دوقلوهاي رواي اين رمان تبديل به هيولا شوند. از ديد من مهمترين وجه امتياز «دفتر بزرگ» حضور مدام اين حس است كه فرايند تبديل اين دو كودكْ فرايندي ناخودآگاه نبوده و بخش قابل توجهي از آن دقيقاً برآمده از خواست آنها براي رويينتن شدن است. خواستي كه از نياز براي مقابله با زندگي بدفرجامي نشات ميگيرد كه با طرد شدن از طرف مادري نه چندان خوشنام و تحت سلطهي مادربزرگي جادوگر قرار گرفتن آغاز می گردد.
«دفتر بزرگ» روايت رويينتن شدن انسان معاصر در كشاكش جنگها، خونريزيها و ظلمها و اسارتهاييست كه دنياي مدرن پديد آورده است. اين رويينتني كه ماحصلش پديد آمدن وضعيتي هيولا مانند از دل معصوميتي كودكانه است، چنان برجستگيي با خود دارد كه لاجرم بايستي به اساس سرشت انسان با ديدهي ترديد نگريست. هر چند الزاماً اين ترديد نتيجهاش منكر شدن اين سرشت نيست ولي موريانهاي را ميماند كه درون باورهاي ما را واخواهد كاويد و نخواهد گذاشت آن چنان سفت و سخت بدان بچسبيم و چون واقعيتي محتوم قبولش كنيم.
رويينتني در «دفتر بزرگ» از خودآگاهي معصومانه نشات ميگيرد. خودآگاهي كودكانه و درست در همين جاست كه از تعريف رويينتني اساطيري پيشي ميگيرد. رويينتني اساطيري تعريفي ساده دارد: « داشتن بدنی نیرومند و محکم که ضربت اسلحه بر آن کارگرنباشد.» اين تعريف يكسانْ روايتها متعددي با خود دارد. روايتهايي كه با گيلگميش و آرزوي جاودانگي گره ميخورد و در شكل ابرقهرماناني چون «آشيل»، «اسفنديار»، «كريشنا» و ... تجلي مييابد. ولي رويين تني در «دفتر بزرگ» روايت سلوكي روحانيست كه همت خود را به هدم و نابودي اطرافيان و آشنايان راويان رمان گذارده است. مادربزرگ، مادر، پدر، خدمتكار كشيش، زن همسايه.
در پايان رمان ما تنها كساني را كه ميشناسيم و برايشان احترام قائليم همين دوقلوهاي وحشتانگيزاند. دوقلوهايي كه در نهايت داراي تواني شدهاند كه در اوج تنهايي و بيكسي به راحتي خود را از گزند حوادث محافظت نمايند، چرا كه راه آسيب و گزند رساندن را فراگرفتهاند.
دفتر بزرگ تعريفي نو از رويينتني ارائه ميدهد و چنين تواني براي ادبيات آن چيزيست كه نميشود ناديده گرفت. يعني آن چيزي كه آدورنو گفته است:
«ادبيات هرگز پاسخي به معماهاي جهان نيست، بلكه ادبيات هيچ نيست مگر طرح پرسش از جهان.»
پرسش از انسانهايي كه مختارند براي تغيير و آزادند براي بهتر زيستن.
روايت جنگ از زبان دو كودك كه به راحتي جاي همديگر را ميگيرند، مشاهدهي واقعيتيست كه از سرشت انسانها برآمده. شالودهي اين سرشت هر چه باشد در رمان «دفتر بزرگ» در شكل هيولايي نمايانده شده است كه نه تنها دوقلوها بلكه همهي انسانها را در برميگيرد. خواننده در انتهاي رمان به اين باور ميرسد كه هيچ كسي نيست كه از گزند به هم ريختن زندگي در امان بماند. به گفتهي «ماركوزه»:
«جهان شكليافته به دست هنر (ادبيات) به صورت واقعيتي بازشناخته ميشود كه در واقعيت موجود سركوفته و از ريخت افتاده است. از اين رو هنر (ادبيات) واقعيت را ضمن متهم ساختنش، بازنمايي ميكند. و همواره نيرويي مخالفخوان باقي خواهد ماند.»
انسانِ برآمده از جنگ و طغيان در رمان «دفتر بزرگ» ترسناكتر از همهي حوادثي ظاهر ميشود كه او را به همآوردي خواندهاند. به نظر من هيبت جنگ و همهي كشتارهاي تصوير شده در اين سرزمين بينامْ در مقابل آن چه اين كودكان بدان تبديل ميشوند، فروميپاشد و آن چه به جا ميماند ساخته شدن وهمي هولانگيز از دورن وهمي ديگر است.
به نظر من «دفتر بزرگ» آن جايگاهي را كه «ماركوزه» براي هنر و ادبيات قائل شده است، به شكلي دقيق بيان ميكند: «و (هنر و ادبيات) همواره نيرويي مخالفخوان باقي خواهد ماند.»
:: موضوعات مرتبط:
كتاب،
يادداشت
:: برچسبها:
رمان دفتر بزرگ,
آگوتا كريستوف,
اصغر نوري