تاملات چند ثانیهای (3) / رفیق شفیق! دوست مهربان!
تاملات چند ثانیهای (3)
رفیق شفیق! دوست مهربان!
سطر اول: در مورد «دوستِ» پسندیده و خوب حرفهای زیادی زده شده و خصایل و خصایص بسیاری برای «دوستِ باب» نوشتهاند و گفتهاند و شنیدهایم و خواندهایم. ولی همیشه فکر کردهام چرا همیشه پشتبند کلمهی «رفیق» صفت «شفیق» میآوریم و بعد از «دوست» صفت «مهربان» را به کار میبریم؟
به نظر من «رفیق» بایستی «شفیق» باشد و «دوست» هم «مهربان».
میخواهم کمی سادهترش کنم.
ببینید از میان بسیار صفاتِ حمیده و پسندیده برای یک «دوست خوب» یک چیز است که وجه تمایز او با دیگران میشود آن هم همین «شفقت» و «مهربانی» است. ممکن است بسیاری «عاقل» باشند ولی «دوست» تو نباشند. حتا «دوست عاقل» داشتن هم چندان مزیتی نیست. چون عاقل بودن صفتیست که منافعش در بدآت امر به خود انسان برمیگردد بعد به افراد دیگر. یا «باادب بودنِ» دوست، یا صفت سنتی «باخانواده» و «بااصل و نسب بودن» و خیلی صفات دیگر. ولی «شفیق» و «مهربان» بودنِ «دوست» و «رفیق» صفتیست که در بدآت امر تو را شامل میشود و بعد از قِبَل آن شاید «دوست» نیز متقابلاً مورد مهر و محبت تو باشد.
«رفیق شفیق» گوهر ذیقیمتیست، کمیاب و شاید نایاب باشد. «مهربان» و «شفیق» میگویم ها نه «دلسوز» و «ترحم کننده». «مهربان» و «شفیق» یعنی آن کسی که به تو مهر میورزد و تو را آن چنان که هستی میپندارد و میپسندد.
داشتن «دوست مهربان» و «رفیق شفیق» آن چیزیست که سالهاست به دنبال آنم و هنوز هم دست خالیام از چنین موهبتی.
:: موضوعات مرتبط:
يادداشت
:: برچسبها:
دوست مهربان,
رفیق شفیق