;




سطر اول
گاه‌نگاری‌های مهدی ابراهیم‌پور در اینترنت


یك كتاب، يك نويسنده: «ماري» نوشته‌ی «ولاديمير ناباكوف» / ترجمه‌ی «عباس پژمان»

یك كتاب، يك نويسنده:

«ماري»

 نوشته‌ی «ولاديمير ناباكوف» / ترجمه‌ی «عباس پژمان»

 

درباره‌ي «ولاديمير ناباكوف»

ولاديمير ناباكوف

سطر اول: «ولادیمیر ولادیمیرویچ ناباکوف» نویسنده و شاعر و منتقد و استاد ادبیات. در سال 1889 در روسیه متولد شد و در 2 ژوئیه 1977 در آمریکا درگذشت. ناباکوف جزو معدود نویسندگان روسی است که فضای سرد و سنگین ادبیات روسیه بر داستان‌هایش حاکم نیست.

وی اولین شعرش را در سن ۱۵ سالگی نوشت و قبل از فارغ‌التحصیلی از مدرسه تنیشف، ۲ جلد کتاب شعر چاپ کرده بود.

ناباکوف تحصیلات خود را در دانشگاه کمبریج گذراند و چند سال پس از تبعید اجباری در اروپا، در سال ۱۹۴۰ به آمریکا رفت و تا پایان عمر خود آن جا ماند. ناباکوف با انتشار رمان «لولیتا» به اوج شهرت رسید. ناباکوف این رمان را در سال ۱۹۵۵ میلادی و به زبان انگلیسی نوشت و در پاریس منتشر کرد.

اعتبار و شهرت فراوان ناباکوف با رمان «لولیتا» به اوج رسید که در زمان انتشار واکنش‌های متفاوتی برانگیخت.

از دیگر آثار مهم ناباکوف می‌توان به رمان «ماری»(ماشنکا)، «دعوت به مراسم گردن‌زنی»، «زندگی واقعی سباستین نایت» و «آتش رنگ پریده» اشاره کرد.

«خنده در تاریکی» یکی از رمان‌های مطرح و ماندگار ناباکوف است که تا به حال به بیش از 19 زبان زنده دنیا ترجمه شده است.

ناباکوف علاوه بر اعتبار فراوانش به عنوان رمان‌نویسی طراز اول در حوزه تدریس و نقد ادبی هم از سرآمدان قرن بیستم بود. نقدهای درخشان او بر کتاب‌هایی چون «مسخ» اثر فرانتس کافکا و پژوهش‌های او در ادبیات کلاسیک روس ازجمله فعالیت‌های این چهره‌ برجسته ادبیات قرن بیستم به حساب می‌‌آیند.

تا زمان مرگش در سال ۱۹۷۷، ناباکوف ۱۸ رمان، ۸ مجموعه داستان کوتاه، ۷ کتاب شعر و ۹ نمایشنامه منتشر کرده بود.

 

ترجمه‌ شده‌هاي ناباكوف به فارسی

«پنین»، رضا رضایی، کارنامه، ۱۳۸۳

«خنده در تاریکی»، امید نیک‌فرجام، مروارید، ۱۳۸۳

«دفاع لوژین»، رضا رضایی، کارنامه، ۱۳۸۴

«مجموعه داستان‌های کوتاه ولادیمیر نابوکف»، بهمن خسروی، نسل نواندیش، ۱۳۸۶

«زندگی واقعی سباستین نایت»، امید نیک‌فرجام، نیلا، ۱۳۸۶

«دعوت به مراسم گردن‌زنی»، احمد خزاعی، قطره، ۱۳۸۶

«ماری»، عباس پژمان، هاشمی، ۱۳۸۶

«اختراع والس» (نمایشنامه)، سید محمد نجفی، نیلا، ۱۳۸۶

«چشم»، یوسف نوری‌زاده، مرکز، 1388

«چشم»،  محمدعلی مهمان‌نوازان، مروارید، 1388

«ناتاشا» (داستان کوتاه)، ترانه برومند، نیلا، 1389

 

پاياني آرام

يادداشتي بر رمان «ماري» نوشته‌ي ولاديمير ناباكوف

«ماري» نوشته‌ی «ولاديمير ناباكوف» / ترجمه‌ی «عباس پژمان»

سطر اول: از «ناباكوف» غير از دو فيلمي كه «كوبريك» و «آدرين لين» از «لوليتا» ساخته‌اند، «زندگي واقعي سباستين نايت» و «دعوت به مراسم گردن‌زني» را خوانده بودم تا اين كه قرعه‌ي فال به نام رمان «ماري» افتاد. و آن چه من را شگفت‌زده كرد تفاوتي بود كه اين رمان با آن چه از ناباكوف ديده و يا خوانده بودم، داشت.

«ماري» رماني ساده، لطيف و حسرت‌آميز است. شايد اين حسرت دقيقاً به روسيه بازمي‌گردد. همچنان كه خود ناباكوف در مقدمه‌ي ترجمه‌ي انگليسي آن مي‌گويد: «به خاطر دوري غيرعادي از روسيه و به خاطر اين كه دلتنگي براي وطن مثل ديوانه‌اي تا آخر عمر با آدم همراه است و بايد رفتارهاي جانكاه او را در ملأعام تحمل كرد، بدون احساس شرمندگي اعتراف مي‌كنم كه تعلق‌خاطر من به اين كتاب (ماري) با زخمي همراه است كه در دلم احساس مي‌كنم.» (ص 19)

او كه با انتشار «ماري» به عنوان نويسنده‌اي مدرن و تاثيرگذار مورد توجه قرار گرفت، معتقد است كه: «ضعف‌هاي اين كتاب معلول سادگي و بي‌تجربگي است و هر «جوجه‌منتقدي» مي‌تواند آن‌ها را به راحتي رديف كند و صاحب اثر را دست بيندازد.» (ص 20) ولي علي‌رغم تمام ضعف‌ها و كاستي‌هايي كه خود او نيز به آن‌ها معترف است، اين رمان به شكلي نگاشته شده كه مانع هرگونه ايرادگيري از آن مي‌شود.، يعني وقتي «ماري» را مي‌خواني به اين فكر مي‌كني كه با همين سادگي است كه مي‌شود اين رمان را نوشت، خواند و قبول كرد و هر ايرادي كه داشته باشد، به راحتي مي‌تواند، حسن رمان نيز باشد.

بُن‌مايه‌ي اصلي «ماري» به نظر من برخلاف تصور بسياري كه آن را رماني عاشقانه مي‌دانند، «سرگشتگي» است. «گانين» شخصيت اصلي رمان كه در دوران نوجواني عشقي نافرجام را با دختري به نام «ماري» تجربه كرده، متوجه مي‌شود كه همان دختر به عنوان همسر يكي از مستاجرين ساكن در پانسيوني روسي در شهر برلين، قرار است به آن جا بيايد و به دنبال اين آگاهي - در ظرف چهار روز مانده به رسيدن ماري -، خيال‌پردازي‌هاي او در مورد عشقي شورانگيز كه از گذشته‌اي مبهم و مه‌آلود برمي‌خيزد، آغاز مي‌شود به همراه نقشه‌اي براي فرار با ماري و رفتن به جايي ديگر به اميد شروعي نو، تازه و عاشقانه.

در طول اين رمان هيچ گاه ما به آن قطعيتي كه مفهومي از عشق مي‌تواند، بيآفريند نمي‌رسيم، همچنان كه انتهاي رمان نيز بر اين مهم صحه مي‌گذارد كه عشقي وجود ندارد و همه چيز تصورات خام و وهم‌آلود «گانين» است: «گانين وقتي به سقف اسكلتي خانه در ميان آسمانِ اثيري نگاه كرد، فهميد كه رابطه‌ي او با ماري براي هميشه پايان يافته است – حقيقت بي‌رحمي با وضوح كامل خود را آشكار ساخته بود. اين رابطه فقط چهار روز طول كشيده بود. – چهار روزي كه شايد خوش‌ترين روزهاي زندگي او بود. اما اكنون تمام آن خاطرات را به ياد آورده بود، از آن‌ها سيراب شده بود، و تصوير ماري همراه با تصوير آن شاعر پير در حال مرگ، در خانه‌ي ارواح مانده بود –خانه‌اي كه اكنون خودش نيز يك خاطره بود.

غير از آن تصوير، ماريِ ديگري وجود نداشت، نمي‌توانست وجود داشته باشد.» (ص 206)

«سرگشتگي» آن معنايي‌ست كه مي‌توان از رمان «ماري» و شخصيت‌هاي آن گرفت. خود «گانين» و سوداي نافرجام عشقش و حتا تلاشي كه براي شورش و قيام در روسيه كرده بود، «پوتياگينِ» شاعر و تقلايي كه براي ويزاي فرانسه و رفتن به پاريس در خود داشت و جان بر سر اين سودا گذاشت، «آلفي يوروف» شوهر ماري كه چنان شور و حرارتي براي بازگشت همسرش دارد كه شب آمدنش را آن قدر مست مي‌كند تا صبح ناي بلند شدن و به استقبال رفتن را نداشته باشد. و «كلارا» دختري روس كه از صبح تا شب كار مي‌كند و بر كليدهاي دستگاه تايپ مي‌كوبد و در دل علاقه‌اي بي‌مورد نسبت به گانين احساس مي‌كند. علاقه‌اي كه هيچ گاه مطرح نمي‌شود و مكتوم مي‌ماند در حالي كه گانين با بهترين دوست كلارا، «ليودميلا» رابطه دارد و او از اين رابطه در عذاب است.

همه چيز نشاني از سرگشتگي و بي‌فرجامي‌ست. نزديكي مرگ و آوارگي و استيصال و همآغوشي اين مفاهيم در پانسيوني روسي كه به واقع «خانه‌ي ارواح» است و بايستي آن را به خاطرات سپرد و رها شد.

رمان «ماري» را با لذت خواندم. راحت شروع شد و آرام پايان يافت.

 

مطلب مرتبط:

يك كتاب، يك نويسنده: «توفان در مرداب» نوشته‌ی «لئوناردو شیاشا» / ترجمه‌ی «مهدی سحابی»



:: موضوعات مرتبط: كتاب، يادداشت
:: برچسب‌ها: رمان «ماري», ولاديمير ناباكوف, عباس پژمان
نوشته شده توسط مهدی ابراهیم پور در دوشنبه پانزدهم خرداد ۱۳۹۱

.:: ::.





Powered By سطر اول Copyright © 2009 by mehdieb
This Template By سطر اول

منوی اصلی (Menu)
درباره (About)

مطالب خواندنی و مواد خام ادبی

همسایه های پیوندی (Links)

آرشیو زمانی (Archive)

آرشیو متنی (Previous)

موضوعات (Categories)

برچسب (Tag)
تبریز , زلزله آذربایجان , نمایشگاه کتاب , تدبیرفردا , تهران , تدبیر فردا , شعر , داستان , یادداشت سفر , دبیرستان طالقانی , جلال آل احمد , سفر , ادبیات , کتاب , تبريز , غلامحسین ساعدی , يادنامه , ادبیات آذربایجان , حسین منزوی , موسیقی , موسیقی آذربایجان , اصغر نوری , تاريخ آذربايجان , تدبيرفردا , داستان تبریز , مهدی ابراهیم پور , رمان , حافظ , قصه , شیراز , زلزله تبریز , مشروطه , شعر ترکی , زبان فارسي , آیریلیق , قاجاریه , قوپوز , هريس , ابراهیم یونسی , تقی زاده , ادبيات آذربايجان , روز خبرنگار , قطران تبریزی , فرهنگ و هنر تبریز , دبيرستان طالقاني , موسي هريسي نژاد , فريبا وفي , فرهنگ تبریز , فاطمه قنادی , نشست كتاب , همه افق , شعر معاصر , اورمو گؤلو , استان آذربایجان شرقی , عباس پژمان , ماهنامه , عرفاني , عزاداران بیل , چوب به دستهای ورزیل , گوهرمراد , جعفر مدرس صادقی , رمان ایرانی , سیمین دانشور , فیلم مستند , هزار و یک شب , توسعه شهری , حوزه هنری , فرهنگ و هنر , مدرک , حسن انوری , جبار باغچه بان , روباه و زاغ , نلسون ماندلا , محمود دولت آبادی , تراکتورسازی , روشنفكري , نگاران , درخت تبريزي پير , رضا براهني , صالح سجادي , ایرج میرزا , مدیرکل ارشاد , داستان نویسی , سووشون , گابریل گارسیا مارکز , ایرج بسطامی , حبیب , ساقي , تخیل , سخاوت عزتي , عباس بارز , امير قرباني عظمي , نهم دي 1290 , انديشه و منش سياسي , ثقه الاسلام تبريزي , ارسال اثر , سیدعلی صالحی , قره باغ , احمد شاملو ,

و چیزهای دیگر (Others)